از دیوید دبلیو الوود
اسطوره طرح مارشال در طی سال ها به همان اندازه میراث تاریخی اش قدرتمند شده است. در 1955، تاریخ نویس رسمی این طرح خاطرنشان ساخت که از "پیشنهادی" تک پاراگرافی که جورج مارشال، وزیر امور خارجه در جریان یک مراسم فارق التحصیلی در دانشگاه هاروارد مطرح ساخت چگونه برنامه ای به وجود آمد "که سریعا به ماجرای بین المللی وسیع و متهورانه ای تبدیل شد". پنجاه سال بعد، شهرت این پروژه به اندازه ای است که این وصف همچنان صادق است.
دیوید الوود دانشیار تاریخ بین المللی در دانشگاه بولونیا، ایتالیا و مدرس مرکز بولونیا در دانشگاه جان هاپکینز است.
این طرح به عنوان برنامه آغاز نشد، وبه گفته برخی از سربازان و افسران بازنشسته هیچ وقت هم برنامه نشد. نفر دوم خود این طرح، یعنی هارلان کلیولند (40) از آن به عنوان "یک سری بداهه گویی... اتفاق بین المللی پیوسته ای" یاد می کرد. با این حال، این برنامه احیای مجدد اروپا -- که با نام طرح مارشال شناخته می شود -- به عنوان موفقیت آمیزترین پروژه سیاست خارجی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم در تاریخ به ثبت رسیده است. پس از سقوط نظام آپارتاید، آفریقای جنوبی ها خواستار یک طرح مارشال شدند. پس از سقوط دیوار برلین، اروپای شرقی ها و روس ها خواستار اجرای طرح مارشال شدند که اتحاد شوروی در 1947 آنها را از آن محروم کرده بود. دولت بریتانیا در 2005 با بیم فروپاشی در آفریقا، پیشنهادی برای مداخله هماهنگ بین المللی در راستای اجرای طرح مارشال مطرح ساخت. اسطوره طرح مارشال در طی سال ها به همان اندازه میراث تاریخی اش قدرتمند شده است. در 1955، تاریخ نویس رسمی این طرح خاطرنشان ساخت که از "پیشنهادی" تک پاراگرافی که جورج مارشال، وزیر امور خارجه در یک مراسم فارق التحصیلی در دانشگاه هاروارد مطرح ساخت چگونه برنامه ای به وجود آمد "که سریعا به ماجرای بین المللی وسیع و متهورانه ای تبدیل شد". پنجاه سال بعد، شهرت این پروژه به اندازه ای است که این وصف همچنان صادق است.
آغاز یک ایده
سه تحول به هم مرتبط مسبب تشکیل پروژه آمریکایی جدیدی برای کمک به اروپای غربی در بهار 1947 شد. اول، شرایط فیزیکی حاکم در این قاره جنگ زده پس از مشکلات زمستان سخت 1946-1947 بود. دوم، شکست دکترین اخیر ترومن -- طرح رک و بی پرده ای برای کمک به یونان و ترکیه در مبارزه با فشارهای شوروی -- در نشان دادن مسیر سازنده ای به سوی پیش. سوم، تجربه طاقت فرسای جورج مارشال، وزیر امور خارجه در کنفرانس وزرای امور خارجه مسکو در خصوص آینده آلمان در مارس و آوریل 1947.
مارشال پس از بازنشستگی از پنتاگون در پایان جنگ از مقام ریاست ستاد ارتش، در اوایل 1947 توسط پرزیدنت هری ترومن برای تصدی وزارت امور خارجه فراخوانده شد. موفقیت مارشال در سمت قبلی -- چرچیل از او به عنوان "سازماندهنده پیروزی" نام می برد -- و خصوصیت های فردی او مانند قاطعیت، درستکاری و فداکاری، او را به با احترام ترین چهره دولتی عصر خود مبدل ساخت. صبوری و حس مسئولیت او به طور کامل در مسکو مورد آزمایش قرار گرفته بود. جورج کنان، دیپلمات ارشد آمریکا، نتیجه گیری اندیشمندانه مارشال در هنگام ترک پایتخت شوروی را اینگونه خلاصه کرد: "اروپا در وضعیت آشفته ای قرار داشت. می بایست کاری می کرد. اگر او (مارشال) ابتکار عمل را به دست نمی گرفت، کس دیگری این کار را می کرد."
کنان و کادر جدید سیاستگذاری وزارت امور خارجه او یکی از اسناد اصلی که طرح مارشال از آن نشات گرفت را تهیه کردند. تفکر آنها تا حدودی از برداشت های عصر روزولت از علت های بروز دو جنگ جهانی و بحران اقتصادی نشات می گرفت: نفرت طبقاتی، فقر، عقب ماندگی و نبود امید به تغییر. این سیاستگذاران بر آن شدند تا دنیای پسا جنگی بسازند که پاسخگوی تقاضای شهروندان عادی برای سهمی از فواید فردگرایی باشد. آنها معتقد بودند که در همه جای دنیا، انسان مرفه، یا دست کم امیدوار به زندگی در رفاه، به سوی تمامیت خواهی جذب نمی شود.
اما طرح مارشال دارای ابعاد اروپایی مشخصی بود. به گفته افرادی مانند کنان، دین آچسون، دستیار وزیر امور خارجه، و آورل هاریمن (41) سفیرآتی برنامه احیای مجدد اروپا، جن خبیث اروپا ناسیونالیسم بود. اگر ریشه فاشیسم نازی و سایر خصومت های قرن 20 را می شد در یک چهارچوب اقتصادی یکپارچه اروپایی مهار کرد، شکوفایی حاصل شاید از رقابت ناسیونالیسم بکاهد، از درگیری های مسلح در آینده جلوگیری کند، و ضرورت درگیری ایالات متحده در جنگ های آینده اروپا را برطرف سازد.
به این ترتیب مدرنیزه کردن و یکپارچه سازی به اهداف دوگانه برنامه احیای مجدد اروپا تبدیل شدند و بحث ها به سمت نحوه دستیابی به آنها معطوف شد. شیوه طرح مارشال مستلزم این بود که خود اروپایی ها در چارچوب این برنامه اقدام و تفکر کنند: این خصوصیت بود که طرح مارشال را از سایر برنامه های همیاری متمایز می ساخت.
مارشال در سخنان کوتاه و ظاهرا ساده خود در دانشگاه هاروارد در 1947 اول توضیحاتی درباره ویرانی و ناامیدی در اروپا داد. این سخنان هشداری بود برای آنهایی که قصد سو استفاده سیاسی از این رنج ها را در سر می پروراندند. علائم آشکاری وجود داشت که همیاری ایالات متحده دارای شرایط ایدئولوژیک نخواهد بود؛ به عبارت دیگر، از اتحاد شوروی و کشورهای کمونیست به این دلیل سلب صلاحیت نمی شد.
و سپس نوبت اصل مطلب نطق رسید، پاراگراف وسوسه انگیزی برای دعوت از اروپایی ها به توافق در میان خود بر سر آنچه نیاز داشتند و اینکه در صورت ورود ایالات متحده به صحنه حاضر به انجام چه کارهایی بودند. مارشال گفت، نقش ایالات متحده "باید از کمک دوستانه در تهیه برنامه ای برای اروپا و حمایت متعاقب از چنین برنامه ای تا جایی که برای ما عملی باشد تشکیل شود." وزیر امور خارجه ایالات متحده تاکید داشت که اروپایی ها باید مشترکا اقدام نمایند و اینکه باید به دنبال "علاج بود، نه مسکن." او در پایان سخنان خود از هموطنان آمریکایی اش خواست تا نسبت به مسئولیتی که تاریخ در پیش روی این کشور قرار داده اقدام کنند.
یک روزنامه نگار آمریکایی نوشت، "ما انتظار دو اینچ حرکت داشتیم اما آنها شش فوت پریدند." در کمتر از دو هفته، وزرای خارجه فرانسه و بریتانیا کنفرانس همکاری اقتصادی اروپا (42) را برگزار کردند که از اواخر ژوئن تا اواخر سپتامبر با همکاری 14 دولت دیگر گزارشی از کل کمک اقتصادی مورد نیاز خود برای وزارت امور خارجه تهیه نمودند. اکثر دولت های نمایندگی شده در این گزارش فاقد برنامه ملی یا حتی تصویر کلی ای از اقتصاد کشورشان بودند. بدون هیچ تجربه قبلی در هیچ نوع برنامه ریزی مشترک قاره ای، نمایندگان به رقم 28 میلیارد دلار رسیده بودند. مقامات واشنگتن این رقم را به طور ناامید کننده ای بالا خوانده و بلافاصله رد کردند.
با این حال، بیشترین شهرت کنفرانس همکاری اقتصادی اروپا پاریس برای ورود -- و خروج سریع -- هیات بزرگی از شوروی به ریاست ویاچسلاو مولوتف (43) وزیر امور خارجه کرملین بود. با رویارویی با چنین پیشنهادی از سوی غرب برای تدوین و اجرای مشترک یک استراتژی پان اروپایی تجدید حیات که آلمان را به عنوان شخصیت اقتصادی مستقلی در نظر می گرفت، شوروی ها همانطور که واشنگتن پیش بینی کرده بود جلسه را ترک کردند. هیات شوروی ادعا کرد که آمریکا و متحدان کلیدی اش به دنبال کنترل اقتصادهای اروپا هستند -- موردی از امپریالیسم قدرت بزرگ تحت جدیدترین لوای آمریکایی خود. مسکو فشار شدیدی به کشورهای اروپای شرقی آورد تا کمک های طرح مارشال را رد کنند. در فوریه 1948، کودتایی کمونیستی در چکسلواکی به دست مسکو به شکاف میان متحدان جنگ جهانی دوم انجامید.
آغاز طرح
پس از انجام مذاکرات و تشدید تنش ها در روابط غرب و شرق، برنامه احیای مجدد اروپا با مصوبه کنگره و امضای پرزیدنت ترومن رسما در آوریل 1948 متولد شد. به منظور سرپرستی این پروژه، آژانس فدرال جدیدی با عنوان اداره سرپرستی همکاری اقتصادی (44) تاسیس شد. ترومن که یک دموکرات بود با انتصاب پال جی هافمن (45)، مدیر عامل جمهوریخواه شرکت اتومبیل سازی استودابیکر (46) به ریاست اداره سرپرستی همکاری اقتصادی قصد خود برای فراهم آوردن حمایت دو حزبی از این برنامه را آشکار ساخت. هزینه ها بلافاصله تحت نظارت دقیق کنگره به جریان افتاد.
طبق مصوبه رسمی این برنامه، هدف نهایی ایجاد "اقتصادی سالم، مستقل از همیاری های فوق العاده خارجی" در اروپای غربی تا 1952 بود. امانوئل وکسلر (47)، مورخ اقتصادی می گوید برای رسیدن به این هدف، "این مصوبه شامل چهار بخش بود: گام های جدی در جهت تولید، گسترش تجارت خارجی، ایجاد و حفظ ثبات مالی داخلی، توسعه همکاری اقتصادی در اروپا." بسیاری از اروپایی هایی که در انتظار یک برنامه همیاری بزرگ بودند با دلسردی به زودی دریافتند که چنین دستور کاری تنها با تغییرات ساختاری دائم در اقتصادهای اروپا، به صورت انفرادی و با هم به عنوان یک کل قابل تحقق است. منظور مارشال از "علاج، نه مسکن" همین بود.
به منظور برآمدن از عهده این چالش، کنفرانس جاری همکاری اقتصادی اروپا به سرعت خود را به سازمان همکاری اقتصادی اروپا (48) تحت ریاست پال هنری اسپاک (49)، نخست وزیر بلژیک تبدیل کرد. در همین حال، سفارتخانه های آمریکا در هر یک از کشورهای عضو، موافقتنامه های دوجانبه ای را به امضای این دولت ها می رساندند که تعهدات دولت های اروپایی در قبال اسپانسرهای جدید خود را مشخص می کرد. از جمله این تعهدات شناسایی اختیارات دفاتر نمایندگی اداره سرپرستی همکاری اقتصادی بود که در پایتخت این کشورها تشکیل می شد. یک کمیته رسمی هر یک از این دفاتر را به دولت شرکت کننده مرتبط می ساخت تا بر روند پیشرفت برنامه نظارت کنند.
وظیفه اصلی این کمیته برنامه ریزی برای خرج سازنده وجوه واریز شده در "صندوق همتا" (50) بود. این خصوصیت بارز کل این عملیات بود؛ ابزاری که موجب تمایز طرح مارشال از سایر برنامه های متعارف همیاری می شد. این صندوق در حقیقت حسابی بود در بانک های ملی هر یک از کشورهای شرکت کننده برای واریز کردن درآمدهای حاصل از فروش محلی کالاهای تامین شده از سوی برنامه احیای مجدد اروپا. در مراحل بعدی معلوم شد که بخش عمده ای از کمک ها آن طور که اروپایی ها تصور کرده بودند مجانی و نقد نبود. در عوض معمولا کالاهای ارسالی از ایالات متحده بود که به بالاترین مبلغ پیشنهادی، چه دولتی و چه خصوصی، به فروش می رفت. پرداخت های خریداران نیز به ایالات متحده باز نمی گشت بلکه به صندق جدید واریز و سپس طبق تصمیمات اتخاذ شده میان دفاتر نمایندگی اداره همکاری اقتصادی و دولت های کشورهای شرکت کننده به منظور پوشش هزینه های بازسازی ملی و برنامه های مدرن سازی خرج می شد.
در عین حال، برنامه احیای مجدد اروپا به وضوح سلاح قدرتمندی برای استفاده در جنگ سرد بود. هاریمن، نماینده ارشد برنامه احیای مجدد اقتصاد در اروپا تا آنجا رفت که در سال 1949 از این برنامه به عنوان "عملیات تبادل آتش" یاد کرد. دین آچسون، جانشین مارشال در وزارت امور خارجه، که به گفته خود "به اندازه هر کس دیگری درباره طرح مارشال سخنرانی کرده و سوال پاسخ داده" به یاد می آورد که "آنچه مردم و نمایندگان کنگره همواره می خواستند بدانند این بود که در تحلیل نهایی، همیاری های مارشال چگونه در جهت ممانعت از گسترش قدرت شوروی و پذیرش اقتصاد و ساختار سیاسی و اتحاد کمونیستی عمل کرده است."
فروش طرح به طرف های ذینفع
البته در برابر این برنامه، نیروهای کامینفرم (51) قرار داشت. کامینفرم سازمانی بین المللی بود که در اکتبر 1947 توسط کرملین با هدف آشکار مبارزه با طرح مارشال با هماهنگ سازی تلاش های سیاسی احزاب کمونیست ملی تحت رهبری شوروی و مدیریت برنامه های تبلیغاتی در هر یک از کشورهای شرکت کننده تشکیل شد. در حالی که نیروهای کمونیست شورش های مسلحانه ای را در یونان رهبری می کردند، ظاهرا از توان تصاحب قدرت سیاسی در ایتالیا برخوردار بودند، به نظر می رسید می توانند موجب ناآرامی فرانسه شوند، و می دانستند در آلمان به دنبال چه هستند -- بر خلاف جهان غرب در این مقطع -- جنگ سرد فوریتی برای این برنامه ایجاد کرد که ذهن همه را به خود معطوف داشت. گذشته از این، از همان اول کار، برنامه ریزان اداره سرپرستی همکاری اقتصادی می دانستند که عبور از موانع سیاسی احتمالی مستلزم صحبت مستقیم با مردم اروپا در خصوص سران طبقات محلی حاکم بود. تیم هایی متشکل از روزنامه نگاران و فیلم سازان بدون برنامه ریزی قبلی، برنامه اطلاعات طرح احیای مجدد اروپا را آغاز کرده و تا پایان 1949، آن را به بزرگ ترین عملیات تبلیغاتی یک کشور برای گروه دیگری از کشورها در زمان صلح مبدل ساختند.
تکامل طرح سال های اولیه طرح مارشال، از ژوئن 1948 تا آغاز جنگ کره در ژوئن 1950، به عنوان دوران طلایی عمل و نفع ناب اقتصادی شناخته می شود. کارشناسان به افزایشی 25 درصدی در کل کالاها و خدماتی که کشورهای شرکت کننده از 1947 تا 1949 از آن برخوردار بودند اشاره می کنند. کارشناسان خاطرنشان کردند که "شاخص کل تولید در مقایسه با 1938 در سال 1949 به رقم 115 افزایش یافت." شاخص تولید در 1946 77 و در 1947 87 بود. کشاوورزی نیز احیا شد و پیشرفت در مقابل تورم "نامتوازن اما امیدوار کننده بود." تجارت خارجی کشورهای عضو به سطوح پیش از جنگ باز گشت اما قابل توجه ترین دستاورد تغییر جهتی بود که ایجاد شد. تجارت دیگر در غیاب امپراتوری های قدیم اروپا در اروپای غربی در میان کشورهای عضو به سرعت افزایش می یافت. آینده نشان می داد که این تغییر ساختار بلند مدتی در اقتصاد قاره بود که تا چند سال بعد به تقاضا برای یکپارچگی اروپا می انجامید.
در همین حال، تا پایان 1949، آشکار شد که چشم انداز کشورهای شریک نسبت به برنامه احیای مجدد اروپا در جنبه های مهمی با آنچه برنامه ریزان آمریکا در نظر داشتند تفاوت زیادی داشت. دولت های اروپای غربی نیاز میرمی به دلار های این برنامه داشتند اما در عین حال از وابستگی دائم به ایالات متحده اجتناب می کردند.
بریتانیایی ها تلاش فوق العاده ای به عمل آوردند تا در مقابل پافشاری طرح مارشال برای یکپارچگی اقتصادی فوری با بقیه اروپا مقاومت کنند، شرط بزرگی که کمک های طرح مارشال در هر کشور مطرح می کرد. هلندی ها به نام تجارت آزاد در مقابل فشار برای دست کشیدن از امپراتوری خود مقاومت کردند. اتریش صریحا از اصلاح راه آهن و سیستم بانکی خود آنگونه که آمریکا در نظر داشت امتناع کرد. مردم یونان واحد پولی اسپانسر شده از سوی برنامه احیای مجدد اروپا را رد کردند چون اعتقاد داشتند سکه طلا تنها شکل تبادل پولی مطمئن بود. رئیس کارخانه داران ایتالیا به رئیس دفتر نمایندگی در رم گفت که هر قدر هم که الیاف مصنوعی ارزان شود، زنان ایتالیا پوشاک داخلی با مواد طبیعی را ترجیح می دهند. او گفت، غذای کنسرو شاید ارزان باشد اما سنت های آشپزی ایتالیا همواره ترجیح داده می شود. شرکت های کوچک و مهارت های هنری سنتی، مانند گذشته، آینده ایتالیا خواهد بود.
تا آغاز 1950، تجربه عملی و نظر سنجی های گسترده موجب تغییر قابل توجهی در دیدگاه ها شده بود. برنامه ریزان مارشال که به ناچار پذیرفتند اروپایی ها اغلب دولت رفاه غیر کمونیستی را به الگوی سرمایه داری لیبرال آمریکا ترجیح می دهند توجه خود را به موضوعی که همواره مورد توافق آمریکا و اروپا بوده معطوف کردند: امنیت. سرپرستان برنامه با تغییر رویکرد بر این نکته تاکید نمودند که مزایای برنامه احیای مجدد اروپا در همه جا برابر باشد و هدف اصلی را از ساماندهی اروپا به کاهش زمینه های حمله کمونیسم به هم طرح مارشال و هم تفکر اصلاحات دموکراتیک اجتماعی رفاهی تغییر دادند.
تاثیر کره
حوادث غیر منتظره و نگران کننده آسیا در 1950 به زودی موجودیت طرح مارشال را به خطر انداخت. شدت گیری سریع جنگ سرد که با هجوم کره شمالی به کره جنوبی در ژوئن آغاز شد پروژه را از لحاظ زمانی کوتاه کرد و با به کار گیری کمک های مارشال به عنوان ابزاری برای مسلح نمودن اروپای غربی به نام "امنیت مشترک" آن را از اساس دگرگون ساخت. اصلاحیه های قانون اولیه برنامه احیای مجدد اروپا گه در 1951 و 1952 به تصویب کنگره رسید 400 میلیون دلار برای ادامه تلاش در جهت متقاعد نمودن کارفرمایان و کارگران اروپایی به "پذیرش تعریف آمریکایی از خواستنی ها و بهره وری" فراهم کرد تا خروجی نظامی در دفاع ملی در برابر تهدید شوروی به عنوان یک کالای مصرفی همزمان افزایش یابد. از همه انتظار می رفت که در این تلاش سهم بیشتری ایفا کنند (که موجب تقویت ناتو می شد) و نیروهای مسلحی که از زمان پایان جنگ جهانی دوم به شدت ضعیف شده بودند را بازسازی کنند. تیم های اداره سرپرستی همکاری اقتصادی به سرعت تصمیم گرفتند که تضادی میان تقاضای آمریکا برای مسلح سازی عمومی و اهداف ابتدایی برنامه احیای مجدد اروپا وجود نداشت: تنها لازم بود اهداف سیاستی موجود به نفع الزامات جدید تغییر یابند.
در چنین شرایطی، برنامه اطلاعات موفقیت آمیز برنامه احیای مجدد اروپا با شناسایی کارگران اتحادیه ای به عنوان جبهه اصلی جنگ سرد ایدئولوژیک با کمونیسم، به زودی به چیزی مانند "جنگ روانی" تشدید یافت. به عنوان یکی از تاثیرگذارترین مغزهای برنامه احیای مجدد اروپا، ریچارد ام بیسل (52) دستیار سرپرست (و بعدها جانشین سرپرست) اداره همکاری اقتصادی در شماره آوریل 1951 نشریه امور خارجی (53)، گفت ایالات متحده می تواند این جنگ را در اروپا به موثرترین شکل با تکیه به مثال اقتصادی خود و جذابیت قدرتمند اقتصاد مصرف گرای آمریکا برای اروپایی های از هر منطقه و طبقه اجتماعی پیگیری کند.
او گفت، کوکا کولا و فیلم های هالی وود شاید محصولات تمدنی سطحی و نابالغ محسوب شوند. اما ماشین آلات آمریکایی، روابط کارگری آمریکایی، و مدیریت و مهندسی آمریکایی در همه جا مورد احترام است... انقلابی مسالمت آمیز لازم است که بتواند برخی از خصوصیات ریشه دار و جذاب نظام اقتصادی ما، از حجم های بالا گرفته تا چانه زنی جمعی را وارد نظام اقتصادی اروپا کند. این کار نیازمند تغییرات عمیقی در رفتارهای اجتماعی برای سازگاری با مقطع فعلی قرن 20 خواهد بود.
ترازنامه
در نهایت، کلیه کشورهای شرکت کننده در اجرای نسخه ویژه خود از انقلاب مسالمت آمیز بیسل موفق شدند. از لحاظ اقتصادی، اهمیت طرح مارشال در یونان، فرانسه، اتریش و هلند به مراتب بیشتر بود تا در ایرلند، نروژ یا بلژیک. برای برخی از کشورها مانند ایتالیا، شاید فقط به مدت یک سال واقعا سرنوشت ساز بود؛ برای برخی دیگر، مزایای آن سال ها ادامه داشت.
هر کشور از نیروی محرک اقتصادی حاصل از این طرح استفاده متفاوتی کرد. دانمارک وضعیت مواد خام و تامین انرژی را تقویت کرد. مردمان دیگر مانند آنهایی که در مناطق تحت اشغال آلمان زندگی می کردند بیشتر قدردان مواد غذایی فراهم شده از سوی این برنامه بودند. در ایتالیا و یونان، کمک به بازسازی راه آهن، جاده ها و تاسیسات برق پایدارترین فواید را به همراه داشت. در فرانسه، سرمایه گذاری صنعتی در اولویت بود؛ در بریتانیا، صندوق همتا تقریبا تماما صرف پرداخت بدهی های زمان جنگ و تقویت مجدد استرلینگ شد.
هم اتریش و هم سوئد، هر یک به شکل خاص خود، معتقدند که موفقیت آنها مرهون طرح مارشال است. در حالی که احزاب کمونیست در فرانسه و ایتالیا در حال رشد بودند، ولی دست کم به قدرت نرسیدند و این کشورها در طول جنگ سرد در سمت و سوی جهان غرب باقی ماندند. چه بسا این آلمان بود که با انگیزه یکپارچگی اروپا، در عین قدرت گرفتن و بازیابی احترام و اطمینان کشورهای همسایه از لحاظ کلی بیش از همه از این برنامه منتفع شد. انقلاب در روابط فرانسه و آلمان که همه امید آن را داشتند عملا به وقوع پیوست. صرفنظر از علل آن در کوتاه مدت، مثلا ضرورت جنگ سرد، هیچ تحول سیاسی چنین تفاوت عمیقی با شرایط پس از دوران جنگ جهانی اول ایجاد نکرد.
پنجاه سال پس از این تجربه بزرگ، جیم وارن، از برنامه ریزان مارشال در یونان با مسرت گفت: هدفی داشتیم؛ آتشی در وجودمان روشن بود؛ سخت تلاش می کردیم؛ تفکر محکم و منضبطی داشتیم، و می توانستیم برنامه ریزی کنیم، تلاش کنیم و نتیجه بگیریم.
برای مدتی کوتاه، حضور جدید و تشدید شده آمریکایی در اروپا در صدد یافتن راه هایی برای استفاده از موفقیت های تجربه اقتصادی به عنوان فرمولی برای نجات سیاسی دیگران بر آمد. اروپایی های قدردان در آن زمان صحبت از "احساس امید و اطمینانی" می کردند که این برنامه ریزان آمریکایی به همراه خود آوردند -- "شجاعت احیا شده و نیروی بیدار شده" در دنیای قدیم.
در اروپا، برخورد الگوهای وارداتی با الگوهای بومی، انرژی شکوفایی بزرگ دهه 1950 را فراهم آورد. برنامه احیای مجدد اروپا جرقه واکنش زنجیره ای حرکت را ایجاد کرده بود. در 1957 پیمان رم بسته شد که جامعه اقتصادی اروپا را تشکیل داد. اگرچه این طرح یکپارچه سازی اقتصادی نورسته از آنچه آمریکایی ها در 1949 از طرح مارشال انتظار داشتند به مراتب سطحی تر بود، اما هیچ طرحی از این طرح قابل لمس تر نبود. این سند بنیانگذار فرایند یکپارچه سازی اقتصادی مسالمت آمیز اروپا بود که تا به امروز ادامه دارد.
و آمریکایی ها، پس از ظهور متزلزل به عنوان قدرتی بین المللی در جنگ جهانی اول، سرانجام سیاست های خارجی و استراتژی بزرگی -- به گفته ویرا میشل دین (54) که در کتاب خود با عنوان اروپا و ایالات متحده (55) -- "متناسب با مسئولیت های جدید خود به عنوان بزرگ ترین وام دهنده، بزرگ ترین تولید کننده و بزرگ ترین مصرف کننده قرن 20" تدوین کردند.
آنها همچنین چهره ملی جدیدی از آمریکا به عنوان قدرتی که می تواند رهبری نظامی، سیاسی و اقتصادی را در مقیاسی بین المللی ادغام کند برای خود به ارمغان آوردند؛ چهره ای که مقدر بود در هر زمان که کشورها از جنگ و فلاکت روی گردانده و دست به سوی آینده ای جدید و امیدبخش دراز می کنند مجددا وارد عرصه شود.
نظرات بیان شده در این مقاله لزوما بیانگر دیدگاه ها یا سیاست های دولت ایالات متحده نیست.
1. eJournal USA 2. Foreign Policy Agenda 3. Walter Russell Mead 4. Scott Erwin 5. Eitan Goldstein 6. Council on Foreign Relations 7. David Ellwood 8. University of Bologna 9. Warren I. Cohen 10. Maarten Pereboom 11. Salisbury University 12. Walter Laqueur 13. Center for Strategic and International Studies 14. George C. Marshall 15. Dean Acheson 16. Senator Arthur Vandenberg 17. Woodrow Wilson 18. Norman Rockwell 19. Harry Hopkins 20. SS Ancon 21. David McCullough 22. John Spooner 23. Alajuela Lake 24. Walter Reed 25. Omar Torrijos 26. Pedro Miguel 27. Miraflores Locks 28. Jose Miguel Aleman 29. Ricardo Marinelli 30. Mireya Oscoso 31. Louis Caldera 32. Simon Ferro 33. Michael Jay Friedman 34. Great Power 35. Open Letter to the American Workers 36. Treaty on the Elimination of Intermediate-Range and Shorter-Range Missiles 37. George Kennan 38. President Dwight D. Eisenhower 39. Douglas MacArthur 40. Harlan Cleveland 41. Averell Harriman 42. Conference on European Economic Cooperation 43. Vyacheslav Molotov 44. Economic Cooperation Administration 45. Paul G. Hoffmann 46. Studebaker 47. Immanuel Wexler 48. Organization for European Economic Cooperation 49. Paul-Henri Spaak 50. Counterpart Fund 51. Cominform 52. Richard M. Bissell 53. Foreign Affairs 54. Vera Micheles Dean
|